تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

اَلمَوتُ اَولی مِن رکوبِ العار...

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۷ ق.ظ

می ترسم

از اینکه روزی یا شبی،

در سرمای استخوان سوز احتمالی کوچه پس کوچه های شهر،

دلگرم شوم

به دودِ گرمی که از اگزوز یک ماشین مدل بالا بیرون می آید...

از این دلگرمی خوار کننده،

با تمام وجود می ترسم...

  • ۹۲/۰۹/۱۸
  • زین العابدین تقی پور

تازه

وبلاگ تازه

نظرات  (۱)

  • معلومه دیگه
  • راوی:
    چند تا سرباز مهمات اوردند و مشغول خالی کردن تریلی بودن،
    بسیجی لاغر اندامی می آید طرفشان خسته نباشیدی می گوید و مشغول می شود،
    ظهر است و کار تمام شده،سربازها دنبال فرمانده اند تا رسید را امضاء کند...
    بسیجی عرقش را پاک کرده و رسید را امضاء می کند.
    شهید مهدی زین الدین
    (عکس شهید http://images.persianblog.ir/661863_CUKT1yu3.jpg )
    پاسخ:
    سلام
    به قول یک بزرگی: ( با کمی دخل و تصرف البته)
    حیف بود این ها، جز به شهادت بروند...
     ممنون از انتخاب خوبتون - مثل همیشه -

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی