واسطه
جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۱۸ ق.ظ
باز هم مهمانی ای ترتیب داده ام که پذیرایی اش را دیگری به عهده گرفته.
من فقط واسطه ام...
میان شما و مردی که لب نداشت...
باز هم مهمانی ای ترتیب داده ام که پذیرایی اش را دیگری به عهده گرفته.
من فقط واسطه ام...
میان شما و مردی که لب نداشت...
سلام
شما که رفیق مایی سالی یه بار به ما سر می زنی، از این اسامی که یاد کردی چه توقعی باید داشته باشم؟!
عکس اول را در آورد:این پسر اولم محسن است
عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن گفت:این پسر دومم محمداست،دوسال با محسن تفاوت سنی داشت
عکس سوم را در آورد و گذاشت روی عکس محمد.
رفت بگوید این پسرسومم... سرش را بالا آورد دید شانه های حضرت روح الله میلرزد،روح الله داشت گریه میکرد
فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:چهارتا پسرم و دادم که اشکت و نبینم.
متن جالبی بود
یه کم ازین داداشت یاد بگیر
یه خورده غزاله و سپیده و ستاره و سارای وبلاگت رو زیاد کن