تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

دو پادشاه در اقلیمی ... دو درویش بر گلیمی...

يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ق.ظ

با صدای آرام -خیلی آرام- می گوید: "بالن آرزوها ! بالن چهارشنبه سوری!"

اوّلین و ساده ترین جمله ای که به ذهن می رسد هم همین است؛ برای فروختن.

و از نحوه گفتنش، تو یقین می کنی که هیچ کس از او نخواهد خرید؛ بالن آرزوهایش را.

دست فرش دیگری می رسد. نگاهش می کنی، که نگاه می کند به بالنِ آرزوها فروش!

لبخند می زند...

آن یکی هم...

و فریاد می زند: " همه ی بالن هاش سوراخه. بالا نمی ره. نخرید ها! "

و می خندند... هر دو... و می خندیم...همه مان... بلند.

اجناسش را زمین می گذارد، بالن های مردِ بالنِِ آرزوها فروش را از دستش می گیرد و فریاد می زند:

" بابا! هم بی خطره، هم کلی هیجان انگیز! آتیشش می زنی هوا می ره، نمیدونی تا کجا میره! این همه دعا کردی چی شد؟ یه بار هم آرزو کن!"

و بعد رو می کند به سمت مردِ بالنِ آرزوها فروش : "اینجوری" و بالن ها را پس می دهد.

اجناسش را بر می دارد و بی که حرفی بزند، می رود آن طرف تر-دورتر؛ جایی که صدایش به من نمی رسد- و شروع می کند به تبلیغ تقویم های نود و چهارش!

چشم که بر میدارم از او، در دست چند مرد و زن کناری ام، بالن می بینم؛ بالن آرزوها.

و ناگاه به یاد می آورم دیروز را. و مرد آدامس فروشِ جوانی را که به محض دیدن آدامس فروش دیگری که زودتر از او آمده بود، به هیچ کسی آدامس نمی فروخت!

حالا بیایید خاطراتمان را روی هم بریزیم و پیدا کنیم حجره دارهایی که این گونه باشند را.

حکایت جالبی ست...

حکایت سفرهای مترویی این روزهایم...

حکایت " آزاد آدم" هایی که متّهم اند به خیلی چیزها...

-----------------------------

پای ورق مهم: این نوشته، ابداً تحلیل ی نیست بر دست فروشی در مترو! یا حتی احیاناً  سخنی در رد یا تأیید آن.

  • ۹۳/۱۲/۲۴
  • زین العابدین تقی پور

داستان

دست فروش مترو

مترو

وبلاگ تازه

نظرات  (۱۴)

  • من کی هستم؟؟؟
  • سلام علیکم.
    دوباره من آمدم.
    همان مزاحم همیشگی.
    همان که سالها بود دنبال اسمی می گشت.
    آخرش هم به یک سوال قانع شد.
    درباره این متن هم باید گفت:     زیباست.زیباست.زیباست و زیباست.
    آنقدر زیبا که به جای درک مفهوم آن جلب زیبایی و مهارت نویسنده شدم.
    واقعا مطلب سنگینی بود.
    یا علی گفتن کجا و با علی بودن کجا
    پاسخ:
    سلام
    خیلی خوش اومدین.
    خوشحال میشم که سر می زنین.
    شما لطف دارین.
  • شاگرد همیشگی
  • در سال جدید شعار ما یا زهراست
    عیدی به تمام شیعیان با مولاست
    امسال به زیر پرچمش سینه زنیم
    سالی که نکوست از بهارش پیداست
    پاسخ:
    سلام
    ان شاءالله
  • شاگرد همیشگی
  • این عید به نور فاطمیه زیباست
    روزی تمام سال من از زهراست
    با بردن نام فاطمه فهمیدم
    سالی که نکوست از بهارش پیداست

    پاسخ:
    سلام
    ان شاءالله
    اومده بودن حاج قربون دیده بودننون ....
    سال نو تون هم مبارک 
    پاسخ:
    سلام
    سال نوی شما هم پر برکت!
    همه جا تحت کنترلیم ظاهراً!
    البته به گمانم اشتباه کردن!
    سلام
    یه سوال کاملا بی ربط ( به طور غیر مستقیم ) :
    اون پستی که یه چیزی شما رو یاد فامیل دور انداخته بود رو پاک کردین ؟؟؟
    می خواستم بنویسم " سال دولت و مردم همدلی و همزبانی ، براتون سرشار از خیر و خاطره ... !!! "
    حالا گشتم نبود ، جاش اینجا نوشتم ... 
    باز هم ببخشید بی ربط بود ، حداقل مربوط به سال جدید می شد !
    درباره ی این نوشته هم که من کاملا هنگ کردم  ، بس که قشنگ بود ...
    زیاد شد ...
    مخلصم 
    یا علی
    پاسخ:
    سلام
    مخلصم.
    ان شاءالله سال پر برکتی داشته باشی.
    اینجاست
    شما لطف دارین. به پای نوشته های شما که نمی رسه البته!
    یا علی
    سلام
    سال نوتون پربرکت و سرشار از مرحمت و لطف خدا! (همون طور که از قبل بوده.)
    التماس دعا!
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام
    سلامت باشین.
    ان شاءالله برای شما هم همین طور باشه.
    آیینه ی روزگار لبخند خداست
    آرامش سبزه زار لبخند خداست
    از عطر نگاه باغ ها دانستم
    نام دگر بهار لبخند خداست

    سال نوتون پر برکت 
    سالم باشید و تازه :-)
    پاسخ:
    سلام
    مثل همیشه عالی بود.
    ممنون.
    سال جدید شما هم.
  • شاگرد همیشگی
  • بر دشمن و دوست اعتبارش پیداست
    در سینه ی عاشقان مزارش پیداست
    نوروز سر سفره ی زهرا هستیم
    سالی که نکوست از بهارش پیداست

    استاد امیدوارم سال پر خیر و برکتی داشته باشید
    اگر میشه یه لینک برای تحویل سال فاطمی هم بذارین می خواهیم نظر بدیم
    با تشکر
    پاسخ:
    سلام
    سال نوی شما هم ان شاءالله پُر از برکت باشه.
    ("استاد" هم ...)
    سلام
    ***
    می گویند:شاد بنویس
        نوشته هایت درد دارند!
           و من یاد مردی می افتم،
                که با کمانچه اش
                                   گوشه خیابان شاد میزد
    اما با چشمهای خیس!!!!
    (نویسنده نا معلوم)
    ***
    بسیار بسیار عالی ....
    سال نو پیشاپیش مبارک.....
    التماس دعا
    پاسخ:
    سلام
    ممنونم.
    سال جدیدِ شما هم ان شاءالله پُر بشه از برکت.
  • Покойный ..
  • گهی رحمان و گه جبار میشد
    گهی غفار و گه ستار میشد

    عبایش را که میپوشید "حیدر"
    خودش یک کعبه ی سیار میشد...

    یا علی ...
    پاسخ:
    سلام
    عالی ست.
    سلام دیگه باید احوالتون رو از بچه های پیش دانشگاهی بگیریم ؟! دلمون تنگ شده براتون. ..
    پاسخ:
    سلام
    مخلصم.
    دلتنگی دوطرفه است.
    حالا مگه اون بندگان خدا خبری دارن از من؟!

    چقدر آدمیزاد جوانمردی را دوست دارد ... آزادگی را هم ... و چقدر این روزها کیمیا شده انگار مردانگی ...

     

    دلت که حسابی از همه چیز و همه کس و همه جا گرفته باشد ... تازه می شوی وقتی در "تازه" شمیم مردانگی می پیچد و مستت می کند ...

    گاهی چقدر آدم به خواندن بعضی چیزها ...به دیدن ...به شنیدنشان نیاز دارد ...

    گاهی نوشدارو می یابی درست در آستانه مرگ .... جان می گیری ...

    سالم باشید و تازه ....

    سال نویتان هم پیشاپیش مبارک ...

    پاسخ:
    سلام
    شما لطف دارین.
    سال نوی شما هم پُر باد از برکت!
    ممنون که وقت می ذارین.
    بسیار عالی و زیبا
    پاسخ:
    سلام
    لطف شماست.
    سلام
    چقدر زیبا بود.
    هم متن و هم احساسات این "آزاد مرد" هایی که بعضا به هیچ متهم اند!

    پاسخ:
    سلام
    لطف دارین.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی