تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

فقط برای خودت...

جمعه, ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۲ ق.ظ

گمان نمی کنم آن هایی که شبکه های اجتماعی نسل جدید را رواج داده اند،

اینقدر نفهم بوده باشندکه بخواهند جایگزینی برای امثال وبلاگ ها دست و پا کنند...

مگر واتس اپ و وایبر و تلگرام و حتی به زعم بعضی، فرهیخته ترینشان -اینستاگرام- می تواند جای وبلاگ ها را بگیرد...؟!

-در چشمان من لااقل-

همان طور که دفترچه های قدیمی و بعضاً سررسیدهای تاریخ گذشته ی قفسه ی کتاب هایم، هنوز با قدرت مشغولند...

مگر می شود همه ی آن چه در ابرهای متراکم بالای سرم می گذرد را در خانه ی وبلاگ اسکان دهم؟!...

بعضی هاشان، باید فقط برای خودت بماند... فقط برای خودت... فقط برای خودم...

نظرات  (۱۵)

من ولی هیچوقت اسمشو درد نمیزارم، ترجیح میدم دغدغه صداش کنم ، ولی این که شاید واقعی باشه تشخیص دادنش وقتی باهاش رو به رو میشی سخته.
پاسخ:
سلام
...
ولی بعضی اوقات هجوم امواج پریشان به ذهن آدمی اونقدر زیاد میشه که سررسید و Note گوشی هم جواب معقولی نمیدن.
دردودل کردن توی شبکه های اجتماعی شاید روش مناسبی نباشه ولی بعضی وقت ها که آدما توی شرایط ذکر شده قرار میگیرن شاید ممکن ترین روش ممکن باشه. 
پاسخ:
سلام
این کار، به نظرم یه مدل فرار از واقعیت و تسکین موقت و مجازی یه درد شاید حقیقیه -تأکید می کنم شاید-
  • شاگرد کوچک
  • سلام
    استاد لهتیم.........
    خیلییییی وقته میام سرمیزنم به این وبلاگ
    ولی هیچ وقت روم نشده بود و جرئت نکرده بودم چیزی بگم و اصلا در حدی نبودم چیزی بگم

    ولی دیگه نشد و بی ادبی و جسارت کردم که 3 تا مطلبو بگم 
    1-خواهشا التماس دعا خواهشا......
    2-استاد لهتیم
    3-خیلی میبینم که شما شکسته نفسی میکنید برای نظراتی که شما رو استاد خطاب میکنن
    ولی من متاسفانه/خوشبختانه فقط میتونم به شما بگم استاد،استادِ استاد

    شرح حال من: تا نگردی آشنا زین پرده رازی نشنوی/گوش نامحروم نباشد جای پیغام سروش

    ببخشید اگه جسارت کردم..........
    یا حق
    پاسخ:
    سلام
    مخلصم
    بزرگوارین.
    ای کاش معرفی هم می کردین.
    ممنون که سر می زنین.
    (البته هنوز استفاده از واژه ی "استاد" در خانه من و در تخاطب با من ممنوعه!)
  • نشاید غریبه ...
  • خب خدا رو شکر که حل شد ...
    ای بابا ! پس اگه زحمتی نبود ، اگر ضبط شد به ما هم خبر بدین
    پاسخ:
    سلام
    ...
  • نشاید غریبه ...
  • سلام
    استفاده نمیشه دیگه ، چشم ولی خیلی هم بی مسما نیستا !!
    من بار اول احساس کردم توضیح کامل دادم !
    باز اگه لازمه بیشتر توضیح بدم بفرمایین !
    پاسخ:
    سلام
    ممنون
    خیر. لازم نیست.
    اون برنامه، خوشبختانه یا متأسفانه کامل ضبط نشده. اقلا من اطلاعی ندارم. لذا فایلی هم وجود نداره.
  • نشاید غریبه ...
  • استاد اصلا نظرات خصوصیتون رو میخونین ؟
    پاسخ:
    سلام
    اگر جواب گرفته بودم که سؤال نمی کردم مجدد!
    ضمن اینکه استفاده از واژه ی بی مسمای "استاد" در این جا، بأیّ نحوٍ کان علی الخصوص در تخاطب با من، ممنوع است.
  • نشاید غریبه ...
  • ما منتظریم .... از سفر ... برگردی .....
    یک روز شبیه رهگذر .... برگردی  .....
    ....
    چه جالب که جواب همه ی نظرات رو میدین !!!!!!!!!!!
    پاسخ:
    سلام
    ممنون.
    ای کاش معرفی هم می کردین.
    جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
    ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

    بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

    مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

    شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

    فرش گسترده و در دست گلایل دارد

    تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

    ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

    کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

    می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

    یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

    یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

    هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

    تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...

    سید حمیدرضا برقعی
    ***
    سلام ......
    میلاد قائم آل محمد(عج) مبارک.


    پاسخ:
    سلام

    تقصیر من است اینکه کم می آیی...
    هر وقت شوم اسیر غم، می آیی...
    این "جمعه و جمعه های دیگر" حرف است
    آدم بشوم، سه شنبه هم می آیی...

    بر شما هم مبارک.
    ممنون از شعر خوبتون.
  • معلومه دیگه
  • عرض سلام و ادب
    دروغ چرا.... منم فکر میکردم این شبکه های مجازی نوین است که شما رو از این وبلاگ دور نگه داشته...حالا حقیقت چیست،نمیدونم!

    نغمه مستشار نظامی از شاعران کشورمان برای 175 غواص شهید عملیات کربلای چهار،شعری سروده است. شعری بنام  "175 مروارید"
    گفتم شاید بد نباشه اینجا هم نشر پیدا کنه با توجه به روحیات خاص! مدیر وبلاگ!

    پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
    دست بسته، شکسته، زنده به گور
    زیر آوار غصه‌ها مدفون
    از نگاهی همیشه عاشق دور

    بی تو سی سال خانه ساکت بود
    بی تو سی سال، بی نفس بودم
    مثل مرغی شکسته دل، تنها
    همه عمر در قفس بودم

    دست و بالت اگر چه باز نبود
    دست و دلباز و مهربان بودی
    خنده ات خانه را صفا می‌داد
    در سفر هم به فکرمان بودی

    تو نبودی که دخترت می‌رفت
    بغض کرده به خانه بختش
    آمدی، بغض کهنه اش ترکید
    بار دیگر سیاه شد رختش

    175مادر پیر
    175چشم به راه
    175 دل چون من
    175 رخت سیاه

    175 همسنگر
    از دل خاک سر بر آوردند
    یاد دریا دلان بی دل را
    بار دیگر به کشور آوردند...
    پاسخ:
    سلام
    مخلصم
    شعر خیلی خوبی بود... مثل همیشه انتخاب فوق العاده ایه.
    ممنون
    سلام
    دو ماه گذشت تا بالاخره...
    لا اقل پست سیاسی می ذاشتین ما که حداقل به همونشم راضی بودیم...
    ظاهرا برای شما که این شبکه های اجتماعی نسل جدید زود تر از وبلاگ پست گذاری می شن. (خنده)
    پاسخ:
    سلام
    ...
    عجب!
    لاله از سوز عطش بنهاده سر بر روی خاک
    ابر دلمشغول را بنگر که بر دریا گریست ...
    پاسخ:
    سلام
    من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
    قال و مقال عالمی می کشم از برای تو...
    سلام
    گاهی حتی سررسید های تاریخ گذشته دفتر های قدیمی هم نمی تونن جای خوبی باشن برای بعضی چیزا!
    بعضی چیزا اصلا جایی براشون وجود نداره فقط هستند همینجوری!

    پ.ن: البته این مطلبی که گذاشتید توجیه خوبی نبود برای غیبت تقریبا دو ماهه تون ها!!!! حالا از ما گفتن بود.
    پاسخ:
    سلام
    موافقم.

    ج.پ.ن: یعنی واقعا تصور کردین علت غیبت دوماهه - و شاید هم ادامه دار- من، رفتن سراغ نسل جدید شبکه های اجتماعی بوده؟!!!!! حاشا و کلا
    سلام...
    با شما موافقم...
    پاسخ:
    سلام
    ...
  • رهگذری آشنا
  • سلام
    پاسخ جالبی بود !
    تازه فهمید " رفیق نیمه راه " نیستین ...
    ولی بالاخره یه روز همین شبکه های مجازی هم قدیمی می شن ... اونوقت باید کتابخونه قرض کنیدا ...!
    از ما گفتن بود !
    پاسخ:
    سلام
    از ما هم...
    نه نمیشه ،ممنون،اگر میشه شما که دست به قلمید ،به وبلاگم سر بزنید و در مورده رمانی که می خوام بنویسم نظر بدید،یه قسمته کوتاهی ازش رو نوشتم،اما چون نمیدونم تا چه حد می تونم رو نوشته هام حساب کنم،نیاز به نظر دارم و ممنون میشم نظر بدید.
    بازم ممنون
    daghneveshte.mihanblog.com
    پاسخ:
    سلام
    ممنون که سر می زنین.
    به احترام دعوتتون با افتخار خدمت خواهم رسید، اما از اونجایی که تخصصی در نوشتن ندارم، با اجازه تون فقط به خوندن بسنده می کنم.
    ببخشید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی