تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

غصّه های سرزمین کهن!

يكشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۱۱ ق.ظ

شکر خدا، آرزو به دل نماندیم و دیدیم که بالاخره عموعزّت الله خان ضرغامی هم نسبت به موضوعی، عکس العمل نشان داد. آن هم چه عکس العملی! آن قدر که سریال "سرزمین کهن" در شُرف توقفِ پخش قرار گرفت.

اینکه آیا در سرزمین کهن به قوم غیور و دوست داشتنی بختیاری، توهینی - هرچند ناخواسته- صورت گرفته یا نه، در فهم من نمی گنجد، ولی ذات این نگرانی در وجود رئیس رسانه ی ملّی بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است. مخصوصاً این بخش از نامه ی ایشان به معاونش، که تقریباً داشت اشک را در چشمان من می حلقاند(!):

" ایجاد کوچکترین بدبینی و بی اعتمادی این عزیزان به فرزندان پرتلاش و خدمتگزارشان در رسانه ملی قابل تحمل نیست و باید از این رنجشِ خاطر، به خداوند بزرگ پناه برد."

فقط می ماند یک سؤال از حضرتشان:


جناب آقای ضرغامی!

می دانم که می دانید کسی که شما را به این سِمَت منصوب کرده، و ایضاً هنرمندان حرفه ای و متدیّن و فهمیده ی این کشور و همچنین ملّت دوست داشتنی ایران، بارها و بارها و بازهم بارها، انتقادها، اعتراض ها و بعضاً دل خوری های فزاینده ی خود را نسبت به بعضی فعّالیّت های شما و همکارانتان در آن سازمان فخیمه، اعلام و ابراز کرده اند؛ در خفا و در علن.

غریبه که بین ما نیست، خداوکیلی در طول مدّت ریاستتان، چندبار به این فکر افتادید که از رنجشِ خاطراین گروه هم به خداوند بزرگ پناه ببرید؟! ... خداوکیلی چندبار؟!...

کارکاتور-ضرغامی

اینجا ایران است...

جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۰۴ ب.ظ

برف لحظه ای قطع نمی شود- شکر خدا-

قرارمان کنار برج آزادی ست؛ همان جا که در گرم ترین روزهای سال، پنج روز زیر تابش مستقیم آفتاب، کار کرده ایم.

قرار است شبکه شش سیما، از بچه های کلیپ "ایستاده ایم" گزارشی فاخر(!) تهیّه کند و در ایام دهه فجر، پخش.

چشمم که می افتد به گزارشگرها، نگران می شوم. همان گزارشگرهایی که دارند جلوی دوربین از "ایران" و "ایرانی" و "اقتدار" و "جانم فدای ایران" و "هیچ جای دنیا، ایران نمیشود" و از این جور لغات، حرف می زنند؛ و چنان این ادا در آوردنشان مصنوعی است که یقین می کنم نمی شود به فاخر بودن گزارش مطمئن بود.

:::

ضبط گزارش آغاز می شود و سؤال های معمول صدا و سیمایی هم آغاز. سؤالاتی که چنان هنرمندانه (!) طراحی شده اند که جواب هم در خودشان مستتر است!

ضبط، برای لحظاتی توسط فیلمبردار، متوقف می شود؛ ماشین زباله جمع کن شهرداری، طبق معمولِ هر روزه، وارد میدان شده و در نزدیکی گروه فیلمبرداری توقف کرده است. صدای ماشین، مزاحم گروه شده- گروهی که بعدتر فهمیدم مجوّز هم همراه نداشته اند-

توقّف فیلمبرداری همان و در یک لحظه، توقّف  ادا در آوردن های سه گزارشگر خلّاق هم همان! اینجای داستان است که ما شاهد یک رویداد جالب-امّا دردآور- هستیم:

یکی از گزارشگرها - انگار که حرفی توی گلویش گیر کرده باشد- رو به فیلمبردار می گوید: "ولشون کن بابا! اینجا پاریس که نیست همه چی دقیق و منظّم باشه! اینجا ایرانه! هر کی هر کار دلش می خواد..." و جمله اش را ناتمام می گذارد.

ضبط مجدد آغاز می شود و همان گزارشگر، با شور و حالی وصف نشدنی می پرسد: "شما برای کشور عزیزتون حاضرین چیکار کنین؟"

... و من هنوز دارم به این فکر می کنم که منظورش از "عزیز" چه بود دقیقاً ؟! ...

"تدبیر" یا "تحقیر" ؟! مسئله این است...

دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۵۹ ب.ظ

یک چشمم اشک است و یک چشمم خون؛ حالا که دارم این چند سطر را می نویسم.

نمی توانم باور کنم آنها که واریز یارانه را "گدا پروری" می دانستند، با مردم کشورشان چنین کنند!



به خدایی که در همین نزدیکی است قسم، تا به حال نتوانسته ام به چهره ی افرادی که در این عکس ها حضور دارند، خیره شوم.

خجالت می کشم...

خجالت می کشم از این همه "تدبیر" به سبک "تحقیر" !

این روزها مدام این بیت، می آید توی صفحه ی ذهنم، که :

هر که گریزد ز خراجاتِ شاه

بارکشِ غول بیابان شود...

تردمیل!

شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۴۱ ب.ظ

دقت فرمودید؟!

به اینکه ما در بعضی مسائل، چقدر به روز تشریف داریم؟!

می گویید نه؟!

مثلاً در همین روزهایی که بخش بزرگی از جهانِ تکنولوژی، سرش را پایین گرفته از شرم و خجالتِ ساختن بازی های کامپیوتری- از این جهت که به عقیده دانشمندان، بخش زیادی از نفهمی و دیوانگی کودکان و نوجوانان دنیا، به دلیل همین بازی هاست(البته دور از جان بچّه های شما)-و مشغول ساخت بازی هایی شده که بدن و عضلات فرد هم در تحرّک باشد، در همین ایران خودمان، تبلیغات گسترده ی "تردمیل کودکان" هم آغاز شده!!!

یعنی به زبان خودمانی: کودک دلبندم! بیجا می کنی اگر بخواهی بروی توی کوچه یا پارک یا هرجای دیگری بدَوی، تا خدای نکرده، انرژی و نشاط و سلامتت را به دست بیاوری. همین جا توی اتاقت برایت تردمیل می گذاریم که آن قدر رویش بدوی تا جانت درآید!!

حالا التفات فرمودید که ما چقدر به روز تشریف داریم؟!

:::

البته این وسط، زحمات بی شائبه و بی وقفه ی سازمان فخیمه صداو سیما هم جای تقدیر دارد!