هر چند دیر... اما کم کم دارد باورم می شود که خداوند روزی اش را "مِن حیثُ لا یَحتسِب" می دهد به خلق الله.
و گرنه تا چند ماه پیش، فکرش را هم نمی کردم که فاطمیه ی امسالم این طور رقم بخورد.
تئاتر در مدرسه، چیز جدیدی برایم نبوده و نیست، اما اینکه این یکی چطور در کاسه ام جاخوش کرد را نمی دانم...
به یقین خیری بوده در آن. مخصوصاً که عواملش - غیر از من و یکی دونفر دیگر- همگی دانش آموزند...
و این "دانش آموزند" ابداً به این معنا نیست که سنگ تمام نگذاشته اند همگی، یا کارِ ضعیفی از آب درآمده است ... ابداً.
خودم که واقعاً لذت برده ام تا به حال.
خلاصه اینکه اگر قدم رنجه کردید و به تماشا آمدید، منّت گذاشته اید سر ما.
پوستر نمایش، گویای همه ی اطلاعات مورد نیاز هست...
:::::

:::::