تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ تازه» ثبت شده است

نیازمندی ها !

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۵۹ ب.ظ

این گونه که به نظر می رسد، علماء و ادبای زبان شیرین پارسی، در تعریف دو واژه ی پر استعمال "سخنران" و "ریاست قوه" - اعم از مقنّنه، مجریه و ایضاً قضائیه -تعاریفی متفاوت و بعضاً دور از هم، ایراد فرموده اند.

از آنجایی که ما دستمان به ردای هیچ کدام از دو گروه فوق نمی رسد، از نزدیکان، دوستان و آشنایان این حضرات، - علی الخصوص گروه دوم- تقاضای عاجزانه داریم ذیل تفاوت های ماهوی این دو، نکاتی به سمعشان برسانند ... و جامعه ای را از نگرانی برهانند.

با تشکر

نامحرمان تمامی بحث های سیاسی و اجتماعی این روزها

اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را...

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۵ ق.ظ
رفت کنارِ درِ مغازه،
همونجایی که میوه ها و سبزی های چند روز مونده رو می ذارن معمولاً ،
چیزی که میخواست رو از لابلای اونا سوا کرد،
و در جواب نگاه پر سؤال شاگردش، فقط گفت:
هیچ کس اینا رو نمی بَره، مغازه دارِ بیچاره پول داده بابت شون! بذار ما وَرِشون داریم!
سیدعلی قاضی طباطبائی
:::
دلم گرم شد از شنیدن این ماجرا...
چون وقتی دوستان شما این جوری باشن،
شما هم قطعاً همین جوری هستین آقا ! ... نه ؟!

روی صحنه... پشت صحنه

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۸ ب.ظ

امشب، "معمای مطربان پریشان"  اجرای چهارم خودش رو هم پشت سر گذاشت.

تئاتری از گروه هنری سایه، به کارگردانی کوروش زارعی؛ به مناسبت ایام اربعین.

فعلاً از ماجراهای این تئاتر، بسنده می کنم به پوسترش؛ به امید اینکه اگه دوست داشتین، قدم به چشم ما بذارین و تشریف بیارین. اجراها تا دوازدهم دی ماه ادامه داره.

شاید یه موقعی از حواشی کار حرف بزنم...

آرزو

سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۶ ق.ظ

نگاهت خیلی حرف ها دارد این روزها...

شاید پیش تر هم داشت و ما بی تفاوت رد می شدیم از کنارش

نه اینکه خود را غلامت بدانم ولی آرزو که عیب نیست بر جوانان ... هست؟!

:::

عاشق، ز ترنّم سلام ت، مُرده...

ابلیس، به خنجر کلام ت، مرده...

لب تر کن عزیز! تا فدایت گردم،

تنها شده ای؟! ... مگر غلام ت مرده...؟!

اَلمَوتُ اَولی مِن رکوبِ العار...

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۷ ق.ظ

می ترسم

از اینکه روزی یا شبی،

در سرمای استخوان سوز احتمالی کوچه پس کوچه های شهر،

دلگرم شوم

به دودِ گرمی که از اگزوز یک ماشین مدل بالا بیرون می آید...

از این دلگرمی خوار کننده،

با تمام وجود می ترسم...

اگر خدا خواهد...

چهارشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۷ ق.ظ

بعد از پست مهم و مردافکن تازه (واقعاً چرا...؟!) ، و شاید به تأثیر از اون ( بذارین دل ما هم خوش باشه) سخنگوی محترم یکی از قوا، اعلام کرده که :

[در برخورد با فتنه 88 ] اگر اقدامات جدی انجام می دادیم، اینگونه اظهار نظر نمی کردند و

شاید همه ی ما کوتاهی کرده ایم!

داشتم فکر می کردم چه شانسی آوردیم،

اگر "جناب برادر یکی از سران فتنه" دهان باز نمی کرد و نمی گفت:

"ما از طلبمون در سال 88 گذشتیم" ،

شاید ما هنوز داشتیم به برخورد قاطع و کوبنده مون با سران فتنه 88 می نازیدیم.
راست گفتن که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد...

برای خودم... یا کسی شبیه خودم!

چهارشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۵ ق.ظ

... و اینجا زمین است،

همان سیّاره خاکی؛ که بیشترش را آب گرفته!

سوّمین سیّاره نسبت به خورشید...

همان جایی که یا باید سپیدی لای موهات رخنه کرده باشد،

یا برگِ اول شناسنامه ات نشان دهد بالای چهلی!

و یا - بر فرض محال- نام خانوادگی ات نشان گر چیز خاصی باشد،

و اِلا نه کسی به حرفهات گوش می کند، نه کسی برایت تره خرد.

پس بدیهی است یا مطلقاً نگاهت نمی کنند...

یا به ترحّم نگاهت می کنند...

و یا سراغ بزرگترت را می گیرند...

که هر کدام باشد، دیوانه ات می کند

و تو حالا داری روی این زمین زندگی می کنی، باید در این زمین رشد کنی،

و از همه مهم تر:

باید کارهای بزرگ انجام دهی...

پس تو را به جان هرکه دوستش داری، بیا و به این زودی ها، کم نیاور... لطفاً

:::

هر قدر هم که اشاره کنی...

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۴ ب.ظ

گمان نکنی - خدای ناکرده- فراموشت کرده ایم... نه والله

هنوز هم از نامت استفاده می کنیم؛

چه بخواهی چه نخواهی...

آن چنان که اگر کسی نداند، گمان می کند ما و تو، یک روحیم در چند بدن...

بماند که آن پیرِ مرادِ دوست داشتنیِ مظلوم، تو را در دو خصوصیت، چکیده کرده بود:

ساده زیستی

دیانتی عین سیاست و سیاستی عین دیانت

و بماند که ما، نه فقط شباهتی به این دو نداریم، بلکه علاقه ای هم به این دو...

ولی خودت هم اگر بودی، راضی نمی شدی که ما،  نامت را

- که برای همیشه در تاریخ دلها، استوار خواهد ماند-

به همین راحتی از دست بدهیم!

پس لطفاً خودت را خسته نکن... و ما را هم بیش از این شرمنده تر...

هر قدر هم که بنشینی روی منبرت - روبروی اتاق کار ما-

و اشاره کنی مدام

و ابرو در هم بکشی مکرّر...

ما کار خودمان را می کنیم

و صد البتّه از نامت بهترین استفاده ها را...

مدرس عزیز!

:::

:::

اندکی پیش تو گفتم غم دل، ترسیدم...

دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۴ ق.ظ

خدا رو شکر که نمردیم و دیدیم - به قول حضرت رئیس جمهور- قدرت های جهانی(!!!) ما رو به رسمیت شناختن!

و نمردیم و دیدیم میشه با از دست دادن خیلی چیزها، حتی "هیچ" هم به دست نیاورد

هزاران حرف توی دلم هست و هزاران داغ روی اون؛

از این تحقیرها و توهین ها و استحمار شدن های مکرّر این صد روز؛

که نه حوصله ی گفتنشون هست و نه وقتی برای تایپ کردنشون!

فقط یه نکته ی ظریف هست که این یکی دو روزه ی بعد ژنو، گه گاه، لبخند رو روی لبم میاره :


جناب وزیر امور خارجه کشورمون، بلافاصله بعد از اتمام کنفرانس، در جمع خبرنگارای ایرانی، مقتدرانه از این حرف زد که:

"ما بر اساس این توافقنامه، همه ی فعّالیّت های هسته ای خودمون رو ادامه می دیم و هیچی متوقّف نمی شه."


ما هم سرمون رو به نشانه تأیید، بالا و پایین کردیم و از سویدای دل نعره زدیم: احسنت!

ولی هر کاری می کنم این جمله ی آقای دکتر رو نمی فهمم:


البتّه همه چی برگشت پذیره، یعنی اگه اونا به توافقشون عمل نکنن، ما هم هیچ تضمینی نمی دیم.


دارم فکر می کنم اگه ما قراره دقیقاً به همون فعّالیّت های قبلی مون ادامه بدیم، دیگه چی برگشت پذیره؟!



-------------------------------
خدا رو صدهزار مرتبه شکر که بنا نبود پای این جور حرفا به تازه باز بشه؛

وگرنه باید هر روز  قریب صدتا پست میذاشتم درباره این موضوعات...

کاملاً تصادفی...

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۳۴ ق.ظ

پُر واضح است که هیچ ارتباطی ندارد...

و پُر تر واضح است که کاملاً تصادفی است...

و خیلی پُر تر واضح است که ابداً اهمیتی هم ندارد...

اینکه دقیقاً چند روز قبل از همه ی مذاکره های تیم ایرانی با گروه 6 تایی ها ( گروه 1+5 یا 3+3 یا هر چیز دیگری) یکی از مسئولان تراز اوّل ( مثل شخص رئیس جمهور یا وزیران گرام) طی سخنانی، از خالی بودن خزانه، فشارهای کمر شکن تحریم ها، مشکلات اساسی در نیروگاه های هسته ای و از این دست  مطالب، حرف می زند...

شخصاً و از همین تریبون اعللام می کنم:

هر کس معتقد باشد که عمدی در کار است،

یا اینکه معتقد باشد کسی می خواهد -آگاهانه یا غیرآگاهانه- هیئت ایرانی را در مذاکرات، خلع سلاح کند،

ضدانقلاب، دشمنِ ایران و ایرانی، و مزدور بیگانه است، ولاغیر.


حالا دیدید که واضح است این اتّفاقات کاملاً تصادفی است؟!