تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

باز نشر!

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۰ ب.ظ

مطالب مختلفی میشه گذاشت به بهانه ی ورود به ماه مبارک رمضان.

ولی نمی دونم چرا، دوست دارم از اوّلین روزهای این وبلاگ، یه پست رو بازنشر کنم...

اگه شما هم دوست داشتین یه سری بزنین...   خیلی بیشتر از یک نوستالژی...

:::::

ضمناً... !!!

طنز-ماه رمضان

امیدوارم مجبور به توضیح این عکس نشم... و اینکه این عکس، وسط این پست چیکار می کنه...

  • ۹۳/۰۴/۰۷
  • زین العابدین تقی پور

طنز

باز نشر

حاج آقا مجتبی

ماه رمضان

وبلاگ تازه

نظرات  (۲۱)

ماشالا تلگرافی ترین جواب ممکن را دادید!
پاسخ:
سلام
ما اینیم دیگه!
  • علی چمن آرا
  • سلام
     با اجازه شما من شعر خر (ی که از پل گذشت)رو ازش یه کم تقلید کردم 
    هستند عجین، سینی و قوری ها
    از فجر تو نیست شب و روزهای ما
    ماها که نه - مدّتی ست بالغ شده ایم-
    در یاد تو اند روزه اولی ها





    پاسخ:
    سلام
    اجازه ی ما هم دست شماست...
  • مرد بهاری
  • استاد!!!! (با عرض پوزش)
    منم بهاری ترین شاگردتون تو مدرسه ی سابقتون
    شبکه ایران، عکسم با مهندس،....
    بازم بگم؟
    پاسخ:
    سلام
    یا قمربنی هاشم!
    نه دیگه لازم نیست بیشتر توضیح بدین، تا همین جاش هم تن و بدنم لرزید.
    خیلی مخلصم
    خیلی خوش اومدین اینجا!
    قدمتون رو چشم!
    (ضمناً بی زحمت و با زبون تقریباً خوش، اینجا و کلاً همه جا از واژه ی "استاد" برای من استفاده نکنین)
  • مرد بهاری
  • سلام
    چقدر خوشحالم که شما را پیدا کردم.
    به محض باز شدن آبدارخانه هر روز بهتون سر میزنم.
    به امید دیدار مجدد در مسجد امام حسین (علیه السلام)
    پاسخ:
    سلام
    چقدر خوشحالم که سر زدین به اینجا.
    خوشحالم می کنین.
    همچنین.
    (هرچند، با توجه به سن و سال بالای بنده، نیاز به معرفی بیشتر هست)
    سلام استاد.
    این شبها خیلی التماس دعا دارم.
    چند شبه به یادتونم.
    تلاش می کنم پیداتون کنم ولی ظاهرا در ملکوت اعلا به سر می برید.
    خلاصه تو دعاهاتون بنده رو یادتون نره.
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام
    مخلصم
    خدا رحم کنه!
    ای کاش در ملکوت اعلا به سر می بردم!
    ... دعای ما که دعا نیست، ادّعاست فقط...
    چشم
    یاعلی

    سلام ....

    عید مبارک ....

    بر همه اهالی تازه ....و بر شما ...

    میهمان سفره ابیاتم باشید در سحرگاه عید کریم ...صلوات الله علیه ...

     

    یک سوال عجیب پیش کریم ...مصرعی شعر ناب می دهد او ؟

    از دو بیت سیاه چشمانش غزلی مستطاب می دهد او ؟

     

    برده است از دلم قرار ببین ...چشم من تا سپیده بیدار است

    نرسد دست های من به بقیع قول دیدار و خواب می دهد او ؟...

     

    خواستم بر مزار بی سنگش اشکی از چشم روزگار شوم

    فکر باران و باد و خاک ...ولی...روضه آب آب می دهد او ...

     

    اشک هایم شبیه رود شدند باز یاد فرات افتادم

    قاسمش آمده عسل در دست گفتم آب و ...شراب می دهد او !! ...

     

    هق هق واژگان بی تابم زده از صورت غزل بیرون

    تا که نظمی بگیرد ابیاتم از دو چشمش دو قاب می دهد او

     

    ماه نو شد میان ماه خدا ، ظهر و شق القمر میانه ی دشت

    عیدی ام را درست از دست پسر بو تراب می دهد او

     

    آسمان کرامتش را باز عاشقانه ستاره باران کرد

    سینه ی من کجا و مهری که .... بی حساب و کتاب می دهد او ....

     

     

     

    پاسخ:
    سلام
    عید شما هم مبارک!
    بعضی وقت ها تعریف کردن از یه شعر - علی الخصوص که تعریف کننده خیلی اهل شعر نباشه - به جای بالا بردن شعر، از قیمتش کم می کنه.
    ولی بعید میدونم قیمت این شعر حتی با تعریف کردن من، پایین بیاد.
    خیلی خیلی زیبا بود.
    ممنون از عیدی تون.
    سلام
    یادش بخیر اون روزی که اومدیم مدرسه واسه افطاری...
    بعدش وقتی خودمونو با بازی کردن خسته کردیم، بی رمق نشستیم و فقط دیدن شما باعث شد که بتونیم روزمون رو نگه داریم!
    .
    .
    .
    پاسخ:
    سلام
    مخلصم
    چقدر حیف که 1557، من رو به سمتِ اسم خاصی هدایت نمی کنه.
    ای کاش بیشتر راهنمایی می کردید.
    به هر حال خوش اومدین.
    سلام آقا تقى پور
    ماه رمضمونتون مبارک 
    اگه نظر نمیدم لطفاً نذارید پاى بى معرفتى هر دوروز یه بارم میام اینجا ولى میگم بهتره وقتتونو نگیرم
    ببخشید که بالاَخره این کاروکردم ولى دیگه داشتم میترکیدم
    فقط نمیدونم استاد چرا هیچ مطلبى نمیذارن فکر مىکنم بالاخره یکى از پیشنهاداى مکررشونو قبول کردن ماکه خوشبینیم
    ازحال ماهم اکر بپرسید باید بدونید روزى چند مرتبه یاد اون روزاى قشنگ مى افتم ولى باز به خودم میگم دیگه تموم شد ولى اگه این سرزنش ها فایده داشت که...ای...
    آقا خیلى التماس دعا داریم تو اینشباى عزیز خیلى
    تلمیذک 
    پاسخ:
    سلام
    کاش بدونی که چقدر خوشحالم می کنی با سر زدنت به اینجا. شما معرفتت به من که ثابت شده اساسی.
    خدا رو شکر که اون روزها برای همه مون به یادموندنی شد... به لطف صاحب هاش بوده قطعاً.
    دعا گو هشتم و صدالبته نیازمند دعا.
    خدا حفظت کنه ان شاءالله.
    مخلصک!

    سلام  امیدوارم نماز روزه  هاتون قبول باشه پیشنهاد می کنم  یه سر هم به مسجدالشهدا(مهدی سماواتی)  بزنید و همچنین شب هاجمعه هیت شهدای گمنام (میثم مطیعی) هم برنامه های خوبی داره
    التماس دعا
    پاسخ:
    سلام
    خیلی خوش اومدین.
    چشم. اگه فرصت بشه ان شاءالله.
    بسوزه پدر سر شلوغی.
    محتاجیم...

    داشتم دوباره رباعی بخش درباره من رو می خواندم به نظرم رسید یکی از مصراع ها اگر تغییری بکند خوب تر می شود ...

    البته جسارت من رو می بخشید واقعا ...

    مصراعی که نوشتید :

    کامل شدنم هنوز رنگ عدم است

    به نظرم میتونید بنویسید :

    کامل شدنم هنوز هم رنگ عدم ...

    آدم شدنم هنوز هم سنگ محال

    اینطوری دو تا اتفاق خوب برای رباعی تون میفته :

    1. آهنگ رباعی روان تر و لطیف تر میشه

    2. با مصرع پایانیتون هم خوانی بیشتری پیدا می کنه این مصرع . در نتیجه پیوستگی مصراع ها بهتر و بیش تر میشه .

    بازم عذر بابت جسارتی که کردم (-:

    موفق باشید و تازه ....

    التماس دعا ... 

    پاسخ:
    سلام
    اختیار دارین.
    نکته ی ظریف و بسیار دقیق و بجایی بود.
    خیلی خوشحالم و ممنون که با دقت، وقت میذارید.
    هرچند که ایرادات این رباعی ها، بیشتر از یکی دوتاست.
    نکته ای که اشاره کردین اعمال شد و به نظرم اون دو نکته، ارزش این تغییر رو داشت.
    فقط ای کاش...
    ای کاش که یک نفری پیدا بشه و برای "آدم شدن" من هم راهکارها و پیشنهادهایی داشته باشه...
    لطف کردین ... بسیار.

    سلام

    ممنون که سر می زنید به حکمتانه ...

    گویا بلاگفا اساسا مشکل پیدا کرده ...چند روزه درصددم تازه را لینک کنم موفق نمی شم ...

    گفتم بگم که هم اجازه گرفته باشم ...هم ....

    موفق باشید

    التماس دعا

    پاسخ:
    سلام
    بزرگوارید.
    درباره مشکلات بلاگفا دعا می کنم که ان شاءالله حل بشه.
    اما درباره ی "لینک نشدن" تازه، به نظرم لطف خداست به شما و حکمتانه ای ها! قدرش رو بدونین!
    هرچند که برای بنده موجبات افتخاره.
    حاج آقا مجتبی تهرانی:ماه مبارک رمضان ، ماه سخن گفتم رب با عبد

    *******
    سلام.........
    ماه ضیافت الهی را به شما و اهالی تازه تبریک میگم...........
    خیلی خیلی التماس دعا دارم..........
    پاسخ:
    سلام
    این ماه بر شما و همه ی "لبیک" گویان به حضرت حق هم مبارک باشه.
    دعاگو هستم و خیلی تر محتاج دعا

    سلام ...

    شرمنده بابت مشکل وبلاگمون در پذیرش کامنت های شما ...

    شنوای حرف هایتان هستم ... همین جا ....در تازه ....

    پاسخ:
    سلام
    دشمنتون شرمنده!
    از این جهت عرض کردم که بدونید برای خوندن نوشته هاتون خدمت می رسم و لذت می برم...
    چشم. عرض خواهم کرد نظرات ناقصم رو.
    سلام.
    تو چند تا کامنت (نظر) درباره سپردن صحبت شده، می شه خواهش کنم بیش تر توضیح بدید؟
    البته اگه زحمتی نباشه.
    پاسخ:
    سلام
    اختیار دارین.
    زحمتی نیست.
    ولی ترجیحم بر اینه همین قدر مختصر بمونه... جسارتاً !

    تو مگوی ما را بدان شه بار نیست

    با کریمان کارها دشوار نیست ....

    میسپاریم خودمان را ...لحظه هایمان را .... وجودمان را به کریم ....

    امید کار کمی است ...اگر گدای در خانه کریم باشی....

    پر برکت باد ...ثانیه هایتان در ماه عزیز.....

    پاسخ:
    سلام
    "سپردن"!
    قله ی ایده آل های من!
    کاش که اتفاق بیفته...

    (ضمناً: کمک! وبلاگتون بنده رو برای گذاشتن کامنت، قابل نمی دونه!)

    گوارایتان باد !

    شراب طهور بهشت رمضان....

    التماس دعا ...

    پاسخ:
    سلام
    ممنون از لطفتون. برای شما هم همین دعا رو طلب می کنم.
    فقط ...
    ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
    آن قدر به عمرم رمضان آمده رفته...
    یه پیشنهاد هم به ما بده، لطفا
    پاسخ:
    سلام
    شاید پیشنهادم خیلی به دردتون نخوره ولی چند تا نکته رو بد نیست قبلش بگم:
    1- بیستر که دقت می کنم می بینم بعضی وقتها، خودم رو به واسطه ی حضور در محضر یه عالم بزرگ، گول میزنم.
    فقط دلم خوشه به اینکه سراغ فلان آدم بزرگ می رم، ولی نتیجه ی حضورم پیش اون...؟!
    این ور و اون ور رفتن ماها، به نظرم باید به "درست شدن" بینجامه. اگه نه، زانو به زانوی این بزرگان نشستن هم دردی دوا نمی کنه!
    2- طبق همین اصل، دوتا پیشنهادی که خودم گاهی عمل می کنم بهشون:
       اول: همون جلسات حاج آقا، در همون محل، ساعت 22:30 با صحبت پسر حاج آقا و به سفارش خود حاج آقا!
       دوم: مسجد امام حسین توی میدون امام حسین -علیه السلام- ، از حوالی ساعت 1 بامداد به صرف ابوحمزه و کمی روضه.

    در زمینه ی فوتبال و استخر هم پیشنهادهایی دارم. اگه لازم شد بفرمایید تقدیم کنم!!!
    ببخشید که طولانی شد...
    سلام
    رمضانتون تازه
    شما یه چیزی شبیه جایگزین برای شب های ماه رمضان پیدا کردی؟ آقا مجتبی رو می گم ...........
    پاسخ:
    سلام
    مخلصم
    جایگزین که چه عرض کنم، ولی گه گاه یه تلاش هایی می کنم
  • محمد داورنیا
  • سر آغاز خوبی برای یکماه بندگی است کاش ما هم مثل صاحب عکس ،زندگیمون رو در چارچوب دین پیش ببریم و اعمالمون رو با معیار دین محک بزنیم.
    پاسخ:
    سلام
    خیلی خوش اومدین به اینجا.
    آرزوی خوبیه... خدا کنه محقق بشه.
    ممنون که سر زدین.
    سلام استاد
    فرمانتون اطاعت شد. من هم هنوز به نبودن حاج آقا مجتبی عادت نکردم. تا اونجا که یادم میاد از پنج سالگی پای بحثشون بود. و هیچ وقت شب های قدر توی بازار تهران یادم نمیره به خصوص شب قدر سوم دو سال پیش ... چه حال هوایی داشت... انگار میدونست آخرین شب قدرشه... 
    انشا الله این ماه ، ماه بندگی عبادت خالصانه برای هممون باشه.
    پاسخ:
    سلام
    بعد از مدتها یادی از ما کردین!
    ان شاءالله که این دعاتون مستجاب بشه.
    کاش در این رمضان لایق دیدار شویم. *** سحری با نظر لطف تو بیدارشویم
    پاسخ:
    سلام
    آی گفتی!
    ان شاءالله که این جوری بشه...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی