تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

زن همسایه...

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۱۹ ق.ظ

... امروز صبح، دستم خراش برداشته است...

حوالی ظهر، زمین خورده ام...

و حالا غروب، گرد و خاک کوچه؛ سوار بر باد، چشمم را ملتهب کرده...

انگار بلاها، مضاعف شده اند از امروز...

از مادرم شنیدم دیشب، زن همسایه را شبانه دفن کرده اند...

همان زنی که مدام دعایمان می کرد...

مَن!

پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۳۶ ق.ظ

اشتباه بزرگم را تازه فهمیدم...

همین که وقتی صدایت می زنم، وقتی به " یا مَن لَه الدّنیا وَ الآخِرَه..." می خوانمت، انگار می کنم که جمله ام را ناقص ادا کرده ام. پس نفسی تازه می کنم که بگویم " ارحَم مَن لَیسَ له الدّنیا و الآخِرَه "

و همین، بزرگترین اشتباِه من است. در حقیقت، بزرگترین اشتباه من، "مَن" است...

هنوز هم گمان می کنم در مقابلت، من هم هستم...

و هنوز هم گمان می کنم بزرگترین اشتباهم را خودم فهمیده ام...

نسیم... خنده...طوفان!

سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۰۲ ق.ظ

می خندیم... سالهاست که می خندیم...

به همه چیز...

به  ترسیدن آدم ها...

به اضطراب مردم...

به زمین خوردن بچه ها...

به فریب خوردن بنی بشر...

دم شبکه ی نسیم گرم، که خیالمان را راحت کرده.

این روزها دیگر معلوم است که اگر بخواهی به مردم و مشکلاتشان بخندی، باید کدام شبکه را نگاه کنی...

برایت افکت خنده هم می گذارند تا خدای نکرده از افتادن کودکی از دوچرخه، ناراحت نشوی،

یا از ترسیدن مردی، نگران،

یا از فریب خوردن کسی، دلخور.

آن قدر به مردم می خندیم که دیگر برایمان مهم نباشد عزّت و افتخارشان.

دیگر برایمان مهم نباشد که با تدبیرمان، تحقیرشان کنیم و با ژست اعتمادسازی، رفع اعتبارشان.

... و حواسمان نیست که گاهی وقت ها، نسیم، طوفانی می شود برای خودش...

و ما هنوز می خندیم...

ناگفته ای از خیلی پیش تر...

دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۳۳ ب.ظ

نه گله ای دارم، نه شکایتی.

چون یقین دارم همه ی خیرات از اوست.

اصلاً همه ی خیر، خود اوست.

و رضای او، آن گاه که به چیزی تعلّق بگیرد، به یقین موجبات خیر است و زیبایی.

و بنده ای عاجز و بی چیز را چه به مداخله در تقدیر او...؟!

امّا فقط یک " ای کاش"...

ای کاش "محّمدجواد شریفی راد"، برای چیزی غیر از "معراجی ها"، معراجی می شد... فقط همین

:::

مرحوم محمدجواد شریفی راد

شاه کلید!

دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۰۰ ق.ظ

این روزها...

سالها تلاشِ هسته ای، با اشاره ای پلمپ می شود ...

دیوار مستحکم مقابله با دشمنانِ قسم خورده، با قهقهه ای ترک برمی دارد ...

مردم، با سبدی تحقیر می شوند ...

اساتید حوزه و دانشگاه، با نطقی آتشین، بی سواد ...

منتقدین ، با چند کلمه ای، به مزدوری متّهم ...

دانشگاهیان، با چشمکی، قلع و قمع  ...

و آغوش دولت عزیزمان، برای توهین های مکرّر غربی ها، گشوده ...

... خدا کند همین جا، پایان این داستان باشد...

اگرنه...

شب به شب، قوچی از این دهکده کم خواهد شد؛

ماده گرگی، دل اگر از سگ چوپان ببرد...


----------------------------------

پاورقی: امیدوارم در این دهکده، مناقشه ای در مثَل نباشد...