تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

۲۴ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

فقط برای خودت...

جمعه, ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۲ ق.ظ

گمان نمی کنم آن هایی که شبکه های اجتماعی نسل جدید را رواج داده اند،

اینقدر نفهم بوده باشندکه بخواهند جایگزینی برای امثال وبلاگ ها دست و پا کنند...

مگر واتس اپ و وایبر و تلگرام و حتی به زعم بعضی، فرهیخته ترینشان -اینستاگرام- می تواند جای وبلاگ ها را بگیرد...؟!

-در چشمان من لااقل-

همان طور که دفترچه های قدیمی و بعضاً سررسیدهای تاریخ گذشته ی قفسه ی کتاب هایم، هنوز با قدرت مشغولند...

مگر می شود همه ی آن چه در ابرهای متراکم بالای سرم می گذرد را در خانه ی وبلاگ اسکان دهم؟!...

بعضی هاشان، باید فقط برای خودت بماند... فقط برای خودت... فقط برای خودم...

اس ام اس به آیت الله بهجت!

دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۵۴ ب.ظ

چند وقت پیش، یه اس ام اس برام اومد که پُر بود از نکاتی که  هر کدومش، خوراک یه پُست جداگانه ست. ولی روده درازی نمی کنم و پیامک رو عیناً نقل می کنم. برداشت و توضیح و تفسیر و تبیین و تعجّب و احیاناً افسوسش با خودتون:


چگونه بفهمیم که رضایت امام زمان(ع) در چیست؟

با ارسال 210  پاسخ آیت الله بهجت را دریافت و روزانه از کلام ایشان بهرمند شوید

هر پیام 35 تومان

[!!!!]

روز قدس... با یک ماه تأخیر

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۰۲ ق.ظ

به قول خودم "خوب و بد این زمانه مخلوط شده ست" و چقدر هم عجیب.

رفیقی که تا مدّت ها پیش، مدام ملامتم می کرد - تلویحاً- برای حضورم در راهپیمایی روز قدس،

چند وقتی ست دوره افتاده - ایمیلاً (!) - که از طریق سایت های جمع آوری رأی، دین مبین اسلام را در آلمان، رسمی کند!!!

هزاران علامت تعجّب هم کم است برای رساندن عمق تعجّبم!...

و هزاران شکلک غمگین هم، برای اعلام تأسّفم از این همه کج فهمی!...

وجالب تر، رفیق دیگرم که شبانه روزش را -خالصاً لوجه الله- گذاشته است برای شناختن دست استکبار که از آستین نمادهای فراماسونری بیرون زده.

همان رفیقی که رسماً اعلام کرد - درجمع رفقا- که با روحیه ی جهادی ِ قابل ستایشش، تا به حال فقط یکبار توفیق شرکت در راهپیمایی روز قدس را داشته.

طفلک خب سختش است، گرمش می شود و ایضاً تشنه اش در وسط خیابان با زبان روزه!

و...

و چه بسا نویسنده ای دیگر، همین حالا دارد نفهمی های من را در وبلاگش ثبت می کند ...

::::

فقط امیدم به لطف " حضرت امام صادق " است -علیه السلام- در این ایام شهادتش...

که کام من را به کمی فهم و شعور و بصیرت شیرین سازد...

شهادت امام صادق علیه السلام

این روزهای من...

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۳ ق.ظ

چون مردمِ شهر دیده هایی، ای عشق!

با مردم بی وفا، وفایی ای عشق!

گویند که عشق، رو سیاهی دارد...

ما رو سیَهیم، پس کجایی ای عشق...؟!

باز نشر!

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۰ ب.ظ

مطالب مختلفی میشه گذاشت به بهانه ی ورود به ماه مبارک رمضان.

ولی نمی دونم چرا، دوست دارم از اوّلین روزهای این وبلاگ، یه پست رو بازنشر کنم...

اگه شما هم دوست داشتین یه سری بزنین...   خیلی بیشتر از یک نوستالژی...

:::::

ضمناً... !!!

طنز-ماه رمضان

امیدوارم مجبور به توضیح این عکس نشم... و اینکه این عکس، وسط این پست چیکار می کنه...

آدم برفی...

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹ ق.ظ

آرام تر لطفاً...

از این هم آرام تر...

اصلاً مَهموس بخوانید همه ی این ها را...

بی صدا حرف بزنید شما را به خدا...

نکند صدایمان بیدار کند از خوابِ گرانش، عمو عزّت خان را - زبانم لال-

مدّت هاست خواب راحتی نداشته طفلک!

اگر بیدار شود داستانی می شود آن سرش ناپیدا...

یادتان نیست چهارماه پیش، به چه روزی افتاده بود ؟!

آن هم بر سرِ چیزی که هنوز واقعیّتش معلوم نیست... بر سرِ احتمالاتِ "سرزمین کهن"!

حالا اگر بیدار شود و بفهمد با اسم و رسم و سربرگِ او، مسیر "سمت خدا " را عوض کرده اند می دانید چقدر دلگیر می شود؟!

آن هم به بهانه ی نقد منصفانه و دل سوزانه از سازمان متبوعه اش!

بیچاره تا آخر عمر شریفش - که دراز باد!- خودش را نخواهد بخشید و مجبور است دم به دقیقه، به خدای بزرگ پناه ببرد!

خب این انصاف است که بیدارش کنیم با صدایمان؟!... ابداً !

پس لطف کنید و بیایید همگی با هم، این رباعی زیبای" بیژن ارژن" را به سبکِ شیرین لالایی برای عموعزت الله خان ضرغامی هم سُرایی کنیم؛ به پاس زحمات بی شائبه اش در این سال ها:

قطره قطره، شد آب، آدم برفی

شد آب در آفتاب، آدم برفی

آب از سر او گذشت اما هرگز

بیدار نشد ز خواب، آدم برفی...

یادش بخیر اون وختا...

جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۴۶ ب.ظ

:::

پاورقی 1 : از همین تریبون رسماً اعلام می کنم که به بی عیب بودن مطلق گذشته ها، ابداً اعتقادی ندارم.

پاورقی 2 : از لوگوی پایین این کمیک استریپ، پُر واضح است که میزبان این پست، "فرهنگ نیوز" است!

گفتم این شرط آدمیّت نیست...

سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۴۳ ق.ظ

این ایّام - که مصادف است با ایّام الله انصراف از دریافت یارانه(!) - تلویزیون، عرق شرم را اساسی بر پیشانی ما نشانده است.

از خجالت آب شدیم و شرمنده!

وقتی فوتبالیست های تکنیکی و محبوب کشورمان - که بعضاً میلیاردی دستمزد می گیرند-

وقتی بازیگران حرفه ای و تأثیر گذارمان - که گه گاه به صد میلیون، پول نمی گویند-

وقتی مدیران دلسوز و درد کشیده - که در طول عمر شریفشان تقریباً یک بار هم به دنبال خانه نگشته اند-

عزّتمندانه، از دریافت یارانه انصراف می دهند، جا دارد انسان از خجالت بمیرد!

یاد مرحوم سعدی می افتم که او هم -طفلک- از یک چیزی خجالت کشیده و ایراد فرموده بود:

گفتم این شرط آدمیّت نیست...

و ,واقعاً هم شرط آدمیّت نیست...که چنین مردمانی، انصراف دهند و ما...

::::

تردمیل!

شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۴۱ ب.ظ

دقت فرمودید؟!

به اینکه ما در بعضی مسائل، چقدر به روز تشریف داریم؟!

می گویید نه؟!

مثلاً در همین روزهایی که بخش بزرگی از جهانِ تکنولوژی، سرش را پایین گرفته از شرم و خجالتِ ساختن بازی های کامپیوتری- از این جهت که به عقیده دانشمندان، بخش زیادی از نفهمی و دیوانگی کودکان و نوجوانان دنیا، به دلیل همین بازی هاست(البته دور از جان بچّه های شما)-و مشغول ساخت بازی هایی شده که بدن و عضلات فرد هم در تحرّک باشد، در همین ایران خودمان، تبلیغات گسترده ی "تردمیل کودکان" هم آغاز شده!!!

یعنی به زبان خودمانی: کودک دلبندم! بیجا می کنی اگر بخواهی بروی توی کوچه یا پارک یا هرجای دیگری بدَوی، تا خدای نکرده، انرژی و نشاط و سلامتت را به دست بیاوری. همین جا توی اتاقت برایت تردمیل می گذاریم که آن قدر رویش بدوی تا جانت درآید!!

حالا التفات فرمودید که ما چقدر به روز تشریف داریم؟!

:::

البته این وسط، زحمات بی شائبه و بی وقفه ی سازمان فخیمه صداو سیما هم جای تقدیر دارد!

قالیباف! مچّکریم!

جمعه, ۲۰ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۰۰ ق.ظ

"مشترک گرامی؛ با عرض پوزش به دلیل انجام عملیات بر روی تأسیسات آب شهری، آب محدوده شما،

روز دوشنبه  16/ 10 / 92  از ساعت 21 الی 5 بامداد قطع خواهد شد. لطفاً ما را با بردباری خود یاری فرمایید.

روابط عمومی شرکت آب و فاضلاب "

وقتی غروب یکشنبه، این پیامک برام اومد، داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. آخه ما تقریباً عادت کردیم که گه گاه، مثلاً برقمون بره، بعد زنگ بزنیم اداره برق،  تا اگه دوست داشتن بهمون بگن که دارن یه عملیاتی روی سیستم انجام می دن.

روز دوشنبه هم که حوالی میدان شهدا، چندتا بنرِ اطّلاع رسان در همین مورد دیدم، دیگه مطمئن شده که بیدارم و خواب نمی بینم. علی الخصوص که طرفای ساعت 8 روز دوشنبه، چند جا از منطقه مون، چشمم افتاد به تانکرهای آب، که ظاهراً برای رفع نیاز مردم تعبیه شده بودن.

دیدم دور از انصاف و معرفته که سکوت کنم و هیچی نگم.  مخصوصاً در این چند ماه که از بعضی ها، به خاطر کارهای نکرده(!) مدام تشکّر میشه.

واسه همین فریاد می زنم:

روحا... ببخشید ... قالیباف متشکّریم!


بماند که دوشنبه، از 9 شب، الی 5 بامداد، فقط فشار آب یه کم، کم شد!