تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

تــــازه

یا به روایتی : کهنگی نوین

۲۴ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

پرتقال فروش...

شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۰۵ ق.ظ

قدیم ترها، وقتی در ملاقات مقامات ایرانی وخارجی، مقام خارجی یک قدم حتّی، کمتر از مقام ایرانی برمی داشت، بعضی ها صداشان را به فریاد بلند می کردند که: وا ایرانا! امان از رفتن آبرو و عزّت ایرانی!

حالا بعضی از همین بعضی ها - به دلایلی از بردن نامشان معذوریم، سؤال نفرمایید، حتّی شما دوست عزیز- طی سخنانی گهربار، فرمایش نموده اند که :

در ماجرای رفتار هیئت اروپایی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هیچ گونه بی احترامی صورت نگرفته. اگر هم ذرّه ای پا روخطی اتّفاق افتاده، به دلیل ناآشنایی هیئت اروپایی با عرف ایرانی بوده است! ( اصل خبر)

سؤال مهم اینجاست: چگونه است تمامی افراد هیئت اروپایی با عرف ایرانی آشنا بوده اند مگر رئیس این هیئت؟! یک بار فیلم را به دقت ببینید!

حالا پیدا کنید پرتقال فروش را...

::::

پاورقی: راستش مدتی بود در نوسان بودم میان انتشار و عدم انتشار این پست. چون گمان می کردم و گمان می کنم که وقت همه ما بیشتر از اینها ارزش دارد که به این چیزها تلف شود. و بالاخره، منتشرش کردم؛ نه از این جهت که ارزش انتشارداشت، از این جهت که کلی وقت گذاشتم برایش!!!

توقّعات بی جا !!!

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۰۵ ق.ظ
بیخود نیست از قدیم می گفتند: به مُرده که رو بدهی، پا می شود و بالانس می زند برایت!
آن قدر توقّعات مان را برده ایم بالا، که حدّ و حساب ندارد!
آخر برادر من! با شما هستم! شمایی که آن کنار ایستاده ای! همین شمایی که سه چهار روز است رفته ای روی مغز من؛ که
"چرا سازمان فخیمه ی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، برای مراسم 9 دی تهران، اطّلاع رسانی نکرد؟!"
مگر صدا و سیما در ایران مسئول اطّلاع رسانی درباره این اتّفاقات دمِ دستی است؟! به صدا و سیما چه ربطی دارد که یک عدّه می خواهند روز 28 صفر در چندجا، شهید گمنام تشییع کنند؟! همین که از سر لطف، بزرگواری می کند و چند روز بعد از واقعه، دو سه پلان از این اتّفاقات را خبررسانی می کند، منّت دارد سر ما! جنابشان کارهای مهمتری دارند!
- چه کارهای مهمتری؟!
اینکه صبح و شام به فکر روی فرم نگه داشتن بدنِ خوش استیل ما هستند و مدام وسایل پیاده رَوی و دراز و نشست را معرّفی می کنند، کار کمی است؟!
اینکه در طول چندین ماه، مهمترین دغدغه مردم - یعنی آماده سازی کباب؛ آنگونه که حرارت به طور یکسان به همه جایش برسد- شده دغدغه شان، کار کوچکی است؟!
عجب آدم های پرتوقّعی پیدا می شوند ها!

"لکّه" ای از اکسیژن...

دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۰۳ ب.ظ

توی این وانفسای سینمای ایران-که گویا جناب مرده شور خودشون صاحب عزا تشریف دارن-

بعضی از اتّفاقات، حکم کپسول اکسیژن رو دارن؛ توی این هوای دودآلود!

مثلاً  سر به مهر -با وجود چند نکته ی قابل بحثش- بعد مدّت ها، یه حالی داد به شُش های بینوای ما.

( که شاید به وقتش مفصّل درباره ش بنویسم)

و این اتّفاق اخیر که خدا می دونه ذوق کردم از شنیدنش:

جناب محمّدباقر مفیدی کیای عزیز - که این واژه ی "عزیز"، بسیار ناچیزه در مقابل ارادتم به او-  بعدِ چند اثر، از  جمله فیلمِ دیدنی "... و دیگر هیچ نبود" ، و کلیپ بی نظیر و تحسین برانگیز*" ایستاده ایم..." ، دست به کار فیلم جدیدش با نام "لکّه" شده، که قراره در جشنواره عمّار، اوّلین اکرانش رو داشته باشه. بی صبرانه و منفجرانه(!) منتظرِ یه نفسِ عمیق با اکسیژن خالص سیاسی هستم...
--------------

* البتّه برای بعضی ها، صفت "خانمان سوز" هم به این صفت ها اضافه میشه!

نیازمندی ها !

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۵۹ ب.ظ

این گونه که به نظر می رسد، علماء و ادبای زبان شیرین پارسی، در تعریف دو واژه ی پر استعمال "سخنران" و "ریاست قوه" - اعم از مقنّنه، مجریه و ایضاً قضائیه -تعاریفی متفاوت و بعضاً دور از هم، ایراد فرموده اند.

از آنجایی که ما دستمان به ردای هیچ کدام از دو گروه فوق نمی رسد، از نزدیکان، دوستان و آشنایان این حضرات، - علی الخصوص گروه دوم- تقاضای عاجزانه داریم ذیل تفاوت های ماهوی این دو، نکاتی به سمعشان برسانند ... و جامعه ای را از نگرانی برهانند.

با تشکر

نامحرمان تمامی بحث های سیاسی و اجتماعی این روزها

پس از ژنو!!!

سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۳ ق.ظ

خدا شاهده

نه قصد توهین دارم - به جان خودم-

نه قصد تخریب،

و نه قصد مناقشه - چرا که اساساً در مثَل، مناقشه راهی نداره-

...

نمی دونم چرا این چند وقته ی اخیر - که از قضا مصادف شده با " پس از ژنو" - مدام یاد جناب فامیل دور می افتم!!!

نمی دونم... شاید شما بتونین کمکم کنین که بفهمم چرا !



اگر خدا خواهد...

چهارشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۷ ق.ظ

بعد از پست مهم و مردافکن تازه (واقعاً چرا...؟!) ، و شاید به تأثیر از اون ( بذارین دل ما هم خوش باشه) سخنگوی محترم یکی از قوا، اعلام کرده که :

[در برخورد با فتنه 88 ] اگر اقدامات جدی انجام می دادیم، اینگونه اظهار نظر نمی کردند و

شاید همه ی ما کوتاهی کرده ایم!

داشتم فکر می کردم چه شانسی آوردیم،

اگر "جناب برادر یکی از سران فتنه" دهان باز نمی کرد و نمی گفت:

"ما از طلبمون در سال 88 گذشتیم" ،

شاید ما هنوز داشتیم به برخورد قاطع و کوبنده مون با سران فتنه 88 می نازیدیم.
راست گفتن که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد...

هر قدر هم که اشاره کنی...

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۴ ب.ظ

گمان نکنی - خدای ناکرده- فراموشت کرده ایم... نه والله

هنوز هم از نامت استفاده می کنیم؛

چه بخواهی چه نخواهی...

آن چنان که اگر کسی نداند، گمان می کند ما و تو، یک روحیم در چند بدن...

بماند که آن پیرِ مرادِ دوست داشتنیِ مظلوم، تو را در دو خصوصیت، چکیده کرده بود:

ساده زیستی

دیانتی عین سیاست و سیاستی عین دیانت

و بماند که ما، نه فقط شباهتی به این دو نداریم، بلکه علاقه ای هم به این دو...

ولی خودت هم اگر بودی، راضی نمی شدی که ما،  نامت را

- که برای همیشه در تاریخ دلها، استوار خواهد ماند-

به همین راحتی از دست بدهیم!

پس لطفاً خودت را خسته نکن... و ما را هم بیش از این شرمنده تر...

هر قدر هم که بنشینی روی منبرت - روبروی اتاق کار ما-

و اشاره کنی مدام

و ابرو در هم بکشی مکرّر...

ما کار خودمان را می کنیم

و صد البتّه از نامت بهترین استفاده ها را...

مدرس عزیز!

:::

:::

کاملاً تصادفی...

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۳۴ ق.ظ

پُر واضح است که هیچ ارتباطی ندارد...

و پُر تر واضح است که کاملاً تصادفی است...

و خیلی پُر تر واضح است که ابداً اهمیتی هم ندارد...

اینکه دقیقاً چند روز قبل از همه ی مذاکره های تیم ایرانی با گروه 6 تایی ها ( گروه 1+5 یا 3+3 یا هر چیز دیگری) یکی از مسئولان تراز اوّل ( مثل شخص رئیس جمهور یا وزیران گرام) طی سخنانی، از خالی بودن خزانه، فشارهای کمر شکن تحریم ها، مشکلات اساسی در نیروگاه های هسته ای و از این دست  مطالب، حرف می زند...

شخصاً و از همین تریبون اعللام می کنم:

هر کس معتقد باشد که عمدی در کار است،

یا اینکه معتقد باشد کسی می خواهد -آگاهانه یا غیرآگاهانه- هیئت ایرانی را در مذاکرات، خلع سلاح کند،

ضدانقلاب، دشمنِ ایران و ایرانی، و مزدور بیگانه است، ولاغیر.


حالا دیدید که واضح است این اتّفاقات کاملاً تصادفی است؟!


پاورقی مهم تر از متن!

سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ب.ظ
آدم وقتی توی بانک منتظر نوبتشه،
- علی الخصوص که 35 نفر هم قبل از آدم منتظر باشن-
علاقه مند میشه به اینکه روی در و دیوار، دنبال اطّلاعیه ای، توضیحی، تبلیغی یا چیزی شبیه این بگرده و بخونه و یه کم حواس خودش رو پرت کنه و به این فکر نکنه که " قراره حدود یک ساعت بیکار بشینه اونجا ".
وَ این یعنی دقیقاً همون کاری که
بنده امروز انجام دادم.
البتّه با یک تفاوت.
اطّلاعیه ای که روی دیوار، با قابِ شکیلِ زیبایی، توجّه من رو جلب کرد، یه مطلب معمولی نبود.
وَ
من، الحق ذوق کردم از این همه حمایتِ قانون از کارکنان دولت؛ از ریز تا درشت:


 
:::::


* پاورقی : راستش از بعداز ظهر فکرم مشغول یه سؤاله:
توی  چند سالی که گذشت... اصلاً بیخیالِ چند سالی که گذشت! کلاً رئیس جمهور هم جزو کارکنان دولت محسوب میشه؟!


:::::

واقعاً چرا...؟!

پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۰۰ ق.ظ

اخیراً یه مطلبی شنیدم از قول یکی از بزرگان محترم مملکتی، که با جملاتی به غایت دندان شکن (!) مطلبی رو بیان کرده بودن به این مضمون که:

جریان فتنه انگار نمی خواد دامنش رو جمع کنه!

ما با فتنه گران فعلی جامعه، با همون اقتداری برخورد می کنیم که با فتنه گران 88 برخورد کردیم!


واقعاً  نمی دونم چرا، ولی به محض شنیدن این مطلب، یاد این داستان معروف افتادم:

" نقل است که گدایی از فرط گرسنگی به دِهی اندر شد! و بانگ برآورد که گر مرا طعامی از لطف، تقدیم نکنیدندی، همان بلایی بر سرتان آوَرمی که بر سر ده قبلی! مردم دِه بترسیدندی و مر او را غذا آوردندی و او را سیر بخوراندندی. گدا از طعام که فارغ آمدی، او را پرسیدندی که مگر بر سر دِه قبلی چه آوردی؟! بگفتا: من هرچه بر ایشان اصرار کردمی که مرا غذایی بدهندی، اعتنا نکردندی، من هم از ایشان روی گرداندمی و به سوی شما آمدمی. اگر شما هم غذایی نمی دادید، به دِهی دیگر عزیمت کردمی!!! "


حالا به نظر شما، واقعاً چرا من یاد این داستان افتادم؟!


-------------------------------

* برای آگاهی از نحوه برخورد مقتدرانه با فتنه گران 88 ، ر.ک کابینه تدبیر و امید!