بهشت...
جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۴۴ ق.ظ
آیینه ی هرچه زشت، افتاد و شکست...
در بازی سرنوشت، افتاد و شکست...
یک دل به کفم بود که آن هم شب پیش
در خطّه ای از بهشت، افتاد و شکست...
:::::
:::::
این چند روز، پیش حضرت رضا - علیه السلام - یه جمله مدام میاد توی ذهنم.
یه جمله از "جان کافی" ؛ اون غول بزرگ سیاه مهربون در مسیر سبز؛
اون لحظه ی آخر که داشتن روی صندلی جرقّه اعدامش می کردن:
از این چیزی که هستم، متأسفم...
نزدیک نگاه تو
دلم
دور ز غم هاست ....
السلام علیک ایها الرئوف .....